سفارش تبلیغ
صبا ویژن


ای نام تو بهترین سر آغاز بی نام تو نامه کی کنم باز - فرصت دلدادگی
همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس    که دراز است ره مقصد ومن نوسفرم

نمی دونم چطور شد که خواستم این وبلاگ رو ایجاد کنم و اصلا نمیدونم توش چی میخوام بنویسم ُ شعر های سابقم رو یا اینکه دوباره میخوام شعر بگم .نمی دونم .خیلی وقته که دیگه شعر نگفتم .خیلی وقته شاید نزدیک ? سال ولی حالا میخوام شروع کنم به نوشتن .شاید این بلاگ نوعی اجبار باشه برای من تا بتونم دوباره بنویسم. اولین متنی (شعری )که نوشتم مال ? سال پیشه .زمانی که یکی از دوستای نزدیک و خوبم (بهاره)به خاطر سرطان خون از دنیا رفت...

ای مهوش عزیزم   ای آفتاب پاکی  ای خوبروی مهتاب  رفتی ز عصر خاکی   ای شبنم بهارم  زیبا ترین پرستو  ای پر پرم گل ناز آسوده کردی پرواز   ..... 

......... 

 روزی که آمدی باز   بودی فسرده و ناز  گه شادمان  ولی نه   افسرده و هراسان  آن روز ها گذر کرد   ما همنشین بودیم   در صحبت من و تو گوییی خدا نظر کرد

ای وای ها و افسوس  من با خیالهایم   چون زندگی سپارم؟با حرفهایت ای دوست من چون نظر توانم؟

ای نوبر بهارم ! گشتی چو شمع خاموش  پروانه بودی آخر  گشتی به  بال ها سوز  سوزی و خامشی بود ای کاش اگر نمی بود  ای جلوه بهارم   رفتی و زندگی مرد رفتی به پیش معبود  ای نازم ای بهارم

گشتی تو باز و بردی   این روح زندگی را  من همچو کوهساران  مبهوت در فراقت

ای زاده بهارم  روحت بهارگون باد ای رفته در زمستان  دنیایت نیلگون باد تو جلوه بهشتی تو بهترین سرشتی تو پاکی و بهاری  تو عاشق بهاری ای نازکم بهرک پیوستنت مبارک ....

میخوام دوباره شروع کنم ولی در مورد چیشو نمیدونم.

 



نویسنده : یکی مثل تو » ساعت 3:25 عصر روز شنبه 86 اسفند 4